جدول جو
جدول جو

معنی علی بحاثی - جستجوی لغت در جدول جو

علی بحاثی
(عَ یِ بَحْ حا)
ابن محمد بحاثی. وی راوی کتاب التقاسیم ابن حبان، از ابوالعباس ولید بن احمد بن محمد زوزنی بود، و زوزنی آن را از مؤلف کتاب یعنی ابن حبان روایت کرده است. بحاثی، ظاهراً منسوب به جدش ’بحاث’ است. (از تاج العروس) (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(عَ یِ بَیْ یا)
ابن حسین بیاعی خوارزمی، ملقّب به مجدالدین. محدث بود و در سال 202هجری قمری ’شرح السنه’ را از ابوالمعالی محمد زاهدی به سماع از لفظ محیی السنۀبغوی حدیث کرده است. (از تاج العروس) (منتهی الارب). در تاریخ اسلام، محدث به عنوان فردی شناخته می شود که تلاش دارد تا سنت پیامبر اسلام را بدون هیچگونه تغییر یا تحریف، به نسل های بعدی منتقل کند. این افراد در جوامع علمی و دینی، از مقام والایی برخوردار بودند. مهم ترین ویژگی محدثان دقت در انتقال احادیث صحیح است، چرا که حفظ دقت در نقل، به ویژه در دوران هایی که دشمنان اسلام در حال تحریف آن بودند، امری ضروری بود.
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ بَ)
ابن عبدالجلیل بیاضی. متکلم و مناظر قرن ششم هجری. وی در دارالنقابۀ ری سکنی داشت. او راست: 1- الاحوال. 2- الاعتصام فی علم الکلام. 3- الحدود. 4- مسائل المعدوم. (از معجم المؤلفین بنقل از فوائدالرضویۀ عباس قمی ج 1 ص 303. تذکرهالمتبحرین ص 488). و رجوع به الذریعه ج 2 ص 224 و ج 6 ص 299 شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ بَ)
ابن عبدالله بهائی دمشقی غزولی، ملقّب به علاءالدین. ادیب بود و در سال 815 هجری قمری دردمشق درگذشت. رجوع به ’غزولی’ و به مآخذ ذیل شود: معجم المؤلفین ج 7 ص 132. فهرست الخدیویه ج 4 ص 335. الضوءاللامع سخاوی ج 5 ص 254. کشف الظنون حاجی خلیفه ص 1717
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ بَ)
ابن حکم بنانی، مکنّی به ابوالحکم. محدث بود و ابوالاشهب از او روایت کرد. و نیز رجوع به ابوالحکم (علی بن...) شود
لغت نامه دهخدا
(عَ بَ لَ)
دهی است جزء دهستان دیزمار خاوری، بخش ورزقان، شهرستان اهر. واقع در 38 هزارگزی شمال ورزقان، و 37 هزاروپانصدگزی راه ارابه رو تبریز به اهر. ناحیه ای است کوهستانی و دارای آب و هوای معتدل، و 212 تن سکنه. آب آن از دو رشته چشمه تأمین می شود. ومحصول آن غلات و میوۀ جنگل است. اهالی به زراعت و گله داری اشتغال دارند، و صنعت دستی آنان جاجیم بافی و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ بُ)
ابن محمد بخاری، ملقّب به علأالدین. او راست: نزههالنظر فی الفرق بین الانشاء و الخبر، که در سال 823 هجری قمری آن را تألیف کرد. (از معجم المؤلفین بنقل از کشف الظنون حاجی خلیفه ص 1949)
ابن هبه الله بخاری، ملقّب به جلال الدین. وی از وزرای الناصرلدین الله بود. (از دستورالوزراء خوندمیر ص 95)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ بَ)
ابن محمد بن عبدالله بن احمد بحرانی. فقیه و متکلم قرن یازدهم هجری است. او راست: 1- کتابی در فقه. 2- منار السعادات فی اصول الاعتقادات. (از معجم المؤلفین بنقل از اعیان الشیعۀ عاملی ج 42 ص 80)
ابن عدنان بحرانی. وی شاعر بود و در اواخر عمر ساکن بصره گشت و در سال 1355 هجری قمری درگذشت. او را دیوان شعری است. (از الذریعۀ آقابزرگ طهرانی ج 9 ص 745)
ابن محمد بن علی بن اسماعیل بن محمد بن علی بن احمد بن هاشم بن علوی بن حسین غریفی موسوی بحرانی. رجوع به علی موسوی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
ابن حسن بن علی بن سلیمان بن احمد آل حاجی بلادی قطیفی بحرانی. مورخ و متکلم بودو در نظم سخن نیز دست داشت. وی ساکن قطیف بود و در حدود سال 1269 هجری قمری متولد شد و در یازدهم جمادی الاولای 1340 هجری قمری درگذشت. او راست: 1- انوار البدرین فی علماء الاحساء و القطیف و البحرین. 2- الحق الواضح فی ترجمه العبدالصالح، که منظور احمد بن صالح ستری بحرانی است. 3- ریاض الاتقیاء الورعین فی شرح الاربعین. 4- منظومه التوحید. 5- منظومه موالیدالائمه علیهم السلام. (از معجم المؤلفین بنقل از اعیان الشیعه ج 41ص 114) (از مصنفی علم الرجال آقابزرگ طهرانی ص 309)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ بَ)
ابن احمد بن زین الدین بحری (علی تقی....). او راست: نهج المحجه، که در سال 1235 هجری قمری از تألیف آن فراغت یافت. (از معجم المؤلفین بنقل از فهرست دارالکتب المصریه ج 5 ص 397)
ابن ابراهیم بحری مصری مالکی، ملقّب به نورالدین و مکنّی به ابوالحسن. از قضات قرن نهم هجری. رجوع به علی مصری شود
لغت نامه دهخدا
(عَ ؟)
ابن حسن ببای حنفی. متکلم بود. او راست: المعانی السنیه فی شرح مقدمه السنوسیه فی العقائد، که در 29 ذی حجۀ سال 1178 هجری قمری از تألیف آن فراغت یافت. (از معجم المؤلفین بنقل از فهرس الخدیویه ج 2 ص 55. هدیهالعارفین ج 1 ص 768. ایضاح المکنون بغدادی ج 2 ص 506)
لغت نامه دهخدا